علی عباسی :: 85/5/29:: 12:38 صبح
کیهان کلهر در سال ١۳۴٢ شمسی در خانواده ای کرد و موسیقی دوست در تهران چشم به جهان گشود. از پنج سالگی موسیقی را به صورت آزاد و از هفت سالگی به شکل کلاسیک آن شروع کرد.از دوازده سالگی کار موسیقی را به صورت حرفه ای آغاز کرد و در سیزده سالگی با ارکستررادیو تلویزیون کرمانشاه همکاری نمود. مدتی کوتاه با گروه شیدا در مرکز هنری "چاووش" همکاری هنری داشت. در هفده سالگی به ایتالیا و سپس برای ادامه تحصیل به کانادا رفت .
کیهان کلهر از معدود هنرمندان ایرانی است که برای شناساندن موسیقی ایرانی به غیر ایرانی ها
با هنرمندان هندی نظیر استاد " شجاعت حسین خان " ( غزل ) و یا با (( کرونوس کوارتت Kronos Quartet )) ( جاده ابریشم ) ، یویوما و ارکستر فیلا رموزیک نیویورک ، همکاری نزدیک داشته است و شنوندگان زیادی در بین غیرایرانی ها دارد که ساعت ها پای موسیقی او می نشینند.
کیهان معتقد است که کسانی شاخص و مطرح اند که یک فکری یا یک ذهنیتی پشت کارشان هست .
همیشه دوست داشته ام که خودم را نسبت به زمینه های دیگر هنری هم تا اندازه ای مطلع نگه دارم ، و معتقدم ، متاسفانه یکی از اشکالاتی که هنرمندان ما دارند، این است که درزمینه هنرخودشان خیلی محبوس هستند. موزیسین ، موسیقی دان یا موسیقی شناس کسی است که باید به ریاضیات ، تاریخ و ادبیات آشنا باشد..........
علی عباسی :: 85/5/29:: 12:37 صبح
|
شیخ ابوسعید ابوالخیر از عارفان بزرگ و مشهور اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری است. ولادت او در سال 357 هجری در شهرکی به نام میهنه یا مهنه از توابع خراسان اتفاق افتادهاست که ویرانه های این شهر در ترکمنستان امروزی قرار دارد. او سالها در مرو و سرخس فقه و حدیث آموخت تا این که به وادی عرفان روی آورد. شیخ ابوسعید پس از اخذ طریقه تصوف به دیار اصلی خود (میهنه) بازگشت و هفت سال به ریاضت پرداخت و به اشاره شیخ و پیر خود به نیشابور رفت. در این سفرها بزرگان علمی و شرعی نیشابور با او به مخالفت برخاستند، اما چندی نگذشت که مخالفت به موافقت بدل شد و مخالفان وی تسلیم شدند.
هرمان اته، خاورشناس نامی آلمانی درباره شیخ ابوسعید ابوالخیر می نویسد: «وی نه تنها استاد دیرین شعر صوفیانه بهشمار میرود، بلکه صرف نظر از رودکی و معاصرانش، میتوان او را از مبتکرین رباعی، که زاییده طبع ایرانی است، دانست. ابتکار او در این نوع شعر از دو لحاظ است: یکی آن که وی اولین شاعر است که شعر خود را منحصراً به شکل رباعی سرود. دوم آنکه رباعی را بر خلاف اسلاف خود نقشی از نو زد، که آن نقش جاودانه باقی ماند. یعی آن را کانون اشتعال آتش عرفان وحدت وجود قرار داد و این نوع شعر از آن زمان نمودار تصورات رنگین عقیده به خدا در همه چیز بوده است. اولین بار در اشعار اوست که کنایات و اشارات عارفانه به کار رفته، تشبیهاتی از عشق زمینی و جسمانی در مورد عشق الهی ذکر شده و در این معنی از ساقی بزم و شمع شعله ور سخن رفته و سالک راه خدا را عاشق حیران و جویان، می گسار، مست و پروانه دور شمع نامیده که خود را به آتش عشق میافکند.»
ابوسعید عاقبت در همانجا که چشم به دنیای ظاهر گشوده بود، در شب آدینه چهارم شعبان سال 440 هجری، وقت نماز خفتن جهان را بدرود گفت و روح بزرگ خود را که همه در کار تربیت مردمان میداشت تسلیم خدای بزرگ کرد. نوهی شیخ ابوسعید ابوالخیر، محمد منور، در سال 599 کتابی به نام اسرار التوحید درباره ی زندگی و احوالات شیخ نوشته است.
\ |
داستان ملاقات او با ابن سینا که در کتاب اسرارالتوحید آمده بسیار معروف است:
«خواجه بوعلی [سینا] با شیخ در خانه شد و در خانه فراز کردند و سه شبانه روز با یکدیگر بودند و به خلوت سخن می گفتند که کس ندانست و نیز به نزدیک ایشان در نیامد مگر کسی که اجازت دادند و جز به نماز جماعت بیرون نیامدند، بعد از سه شبانه روز خواجه بوعلی برفت، شاگردان از خواجه بوعلی پرسیدند که شیخ را چگونه یافتی؟ گفت: هر چه من میدانم او میبیند، و متصوفه و مریدان شیخ چون به نزدیک شیخ درآمدند، از شیخ سؤال کردند که ای شیخ، بوعلی را چون یافتی؟ گفت: هر چه ما می بینیم او میداند.»
چهار رباعی
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد
احسان ترا شمار نتوانم کرد
گر برسر من زبان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
از واقعهای ترا خبر خواهم کرد
و آنرا به دو حرف مختصر خواهم کرد
با عشق تو در خاک نهان خواهم شد
با مهر تو سر ز خاک بر خواهم کرد
گفتم: چشمم، گفت: به راهش میدار
گفتم: جگرم، گفت: پر آهش میدار
گفتم که: دلم، گفت: چه داری در دل
گفتم: غم تو، گفت: نگاهش میدار
دیشب که دلم ز تاب هجران میسوخت
اشکم همه در دیدهی گریان میسوخت
میسوختم آن چنان که غیر از دل تو
بر من دل کافر و مسلمان میسوخت
علی عباسی :: 85/5/11:: 12:34 صبح
سمـن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانـند
بـه فـتراک جفا دلها چو بربندند بربندند
ز زلف عنبرین جانها چو بگشایند بفشانـند
به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند
نـهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند
سرشک گوشه گیران را چو دریابند در یابند
رخ مـهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانـند
ز چشمم لعل رمانی چو میخندند میبارند
ز رویم راز پنهانی چو میبینند میخوانـند
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پـندارد
ز فـکر آنان که در تدبیر درمانند در مانـند
چو منصور از مراد آنان کـه بردارند بر دارند
بدین درگاه حافظ را چو میخوانند میرانـند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
کـه با این درد اگر دربند درمانند درمانـند
حافظ
علی عباسی :: 85/5/10:: 1:54 صبح
برایمان آنچه را که خودتان دوست دارید در باره شما بدانیم بگویید؟ وگرنه ما از شماره کفش شما هم نمیگذریم؟
متولد ۱۳۲۸ در لرستان هستم. نواختن کمانچه را در سنین کودکی بطور خودآموز با تاثیر پذیری از نوازندگان محلی شروع کردم. در سال ۱۳۴۵ تحصیلات دانشگاهی خود را از دانشگاه هنرهای زیبا دانشگاه تهران در رشته موسیقی ایرانی با ساز کمانچه به اتمام رساندم. درحین تحصیل در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی که در آن زمان یکی از مراکز معتبر موسیقی اصیل بود پذیرفته شدم. اگر اشتباه نکنم در آخرین جشنواره جشن هنر شیراز با گروه آقای علیزاده به خوانندگی خانم پریسا که دوستان هنرمند دیگرآقایان مرتضی اعیان، پرویز مشکاتیان، محمد علی کیانی نژاد حضور داشتند شرکت داشتم. در سال ۱۳۵۶ در نخستین کنکور موسیقی " آزمون باربد" مقام اول را در تکنوازی کمانچه کسب نمودم. پس از پیروزی انقلاب حدود دو سال در دانشکده هنرهای زیبا تدریس کردم و با شروع انقلاب فرهنگی این همکاری متوقف گردید. در همان سالها در دو کانون معتبر موسیقی چنگ و چاووش تدریس میکردم و یکی از اعضای هیئت مدیره و موسسین بودم. پس از بسته شدن دو کانون فوق و رکود چند ساله موسیقی و تدریس موسیقی در منزل مجددا حدود هشت سال است که در دانشگاه سوره تدریس میکنم. همچنین با تاسیس " آموزشگاه موسیقی آرش" مشغول تدریس خصوصی هنرجویان میباشم. استادانی که من افتخار دیدن و شاگردی آنان را داشتهام عبارتند از: نورعلی خان برومند، علی اصغر بهاری، کریمی، هرمزی، فروتن، داریوش صفوت و جلال ذوالفنون. تا کنون علاوه بر کنسرتهای گروهی در داخل و خارج از کشور، در شهرهای شیراز، رشت، اهواز، تهران، اراک، سمنان، دامغان و شهر کرد... اجرای تکنوازی داشتهام. همچنین اجرای کنسرت در کشورهای ایتالیا، آلمان، اطریش، سوئد، انگلیس، کلمبیا و استرالیا. به غیر از تکنوازی و همنوازی در گروههای ایرانی بصورت انفرادی نیز نوارهای ذیل را منتشر کردهام که علاوه بر تهیه و ساخت قطعات آنها ضمن نواختن کمانچه در اکثرشان آواز محلی نیز اجرا کردهام: خلق کرد، خونین شهر، جرس، قطعاتی از موسیقی لری، بیست ترانه کهن لری، کوهسار، کاروانه، آلبوم پنج کاستی ردیف میرزا عبدالله با ساز کمانچه مرجع و آموزش، موسیقی فیلم خون بس، بهار باد، خواب شقایق. تالیف و انتشار کتابهای وزن خوانی در دو مجلد و کتاب تجزیه و تحلیل بیست ترانه کهن لری که بزودی منتشر میگردد.
از ساز کمانچه برایمان بگویید ؟
کمانچه یکی از سازهای زهی آرشهایست که نواختن آن کمتر از سواری گرفتن از اسب چموش ترکمن، کرد، لر، عرب و یا ترک نخواهد بود. انگار وقتی آن را بدست میگیری درون تو را میخواند. گاه آنچنان جلوههایی از خود از طریق تو نشان میدهد که عمری برای نواختن و نوازشش به رغبت مینهی و هر وقت با تو همراه و هماهنگ میشود هر آهنگش کتیبهایست که در دل زمان جاودانه میماند و مضمون هر کتیبهاش همان است که سیمرغ با آوازی بلند خواند.
بهترین کاری که تا حالا کردهاید؟
بهترین کار زندگیم انتخاب موسیقی وکمانچه بوده است و اگر منظور موسیقی باشد نوارهای خلق لر، قطعاتی از موسیقی لری، کوهسار، موسیقی فیلم خون بس، و بهار باد را میپسندم که از میان اینها کوهسار برایم رمان زندگی عشایر و ایلات لر و بختیاریست که آن را زندگی کردهام.
چه فرقی در تکنوازی و گروهنوازی احساس میکنید؟
در تکنوازی من همه هستم و در گروه نوازی من هم میان همه هستم.
از همنوازی با چه سازی بیشتر لذت میبرید ؟
همنوازی با ساز تار.
آیا نقش کمانچه در گروهنوازیهای گذشته و حال تفاوتی کرده؟
بله، کمانچه بشکلی بسیار زیبا و همآهنگ اندیشه آهنگساز را در قطعات بیشتر ظاهر مینماید.
نظر شما در مورد همنوایی با دیگر موسیقیها چیست؟
هر کار درست و علمی نیاز به یک میدان آزمایش ترکیب و مخلوط کردن دارد که افراد متخصص و کارآزموده در آن میدان تجربیات خود را انجام میدهند. به بیان دیگر هر تجربه که دیگران میکنند به سود من است که اگر خوب بود من آن را جلوهای دیگر بدهم و اگر خوب نبود از آن پرهیز کنم و همیشه آرزو میکنم انسانها از آنچنان دانش و آگاهی در کارهایشان برخوردار باشند که کمتر آزمونهایشان خطا باشد تا هم فرسوده نشوند و هم زمان و عمر را از دست ندهند.
آیا تجربهای با ساز غربی داشتهاید؟
ساخت موسیقی فیلم خون بس، موسیقی تاتر پیرچنگی و بهار باد، تجربه استفاده از سازهای ارکستر سنفونیک هستند.
وقتی ساز نمیزنید چه گوش میدهید ؟ این سوال در ردیف همان شماره کفش شماست؟
به موسیقی محلی لری و بختیاری، موسیقی دوران قاجار طاهرزاده، اقبال و استاد صدیف ... به غیر از موسیقی به صدای طبیعت و در تنهایی به گفتگوهای درونی خودم گوش میکنم.
چه نقشی شنونده در کنسرت برای شما دارد؟
مخاطبی همدل و هماندیشه که بوسیله موسیقی آمده تا بشنود چه بر من گذشته و من هم صادقانه هر چه در دل دارم برای او با ساز میگویم. بیمخاطب تمرین با ساز است که سالهاست با هم گفتگو میکینم به امید دیدار شنونده.
آیا شما بعنوان نوازنده تفاوتی بین شنونده اجراهایتان در ایران و دیگر کشورها احساس میکنید؟
مهم شنونده ایرانی و خارجی نیست مهم این است که کسی گوش شنیدن موسیقی داشته باشد! ارتباط نوازنده با کسانی است که کر نیستند.
با چه مشکلاتی از نظر اجرایی مواجه هستید؟
هیچ !!!
کار گروهی را در بین کسانی که کار موسیقی میکنند چطور میشناسید ؟
هر کار گروهی که از؛ شکل، ظاهر، تکنیک بگذرد و بر جان شنونده اثر بگذارد خوب است.
با چه مشکلاتی برای آموختن روبرو بودید و آن مشکلات چه نقشی در اکنون که استادید بازی میکنند؟
کمانچه نوازی را از سنین۷-۶ سالگی خودجوش بدون مربی شروع کردم و تا سن حدود ۲۴ سالگی که به دانشگاه رفتم هیچ معلمی نداشتم. یکی دیگر ازمشکلات دوران آشنایی تصادفی و ذوقی من با کمانچه، نداشتن ساز خوب بود. اولین سازم را خودم با وسایل ابتدایی مثل قوطی روغن نباتی به جای کاسه ساقه نی به جای دسته کمانچه و سیم تلفن به جای سیمهای آن درست کردم. دیدگاه غلط افکار عمومی نسبت به اجرای موسیقی که نوازندگی را جزء کارهای خلاف عرف میدانستند و اندیشه فرهنگ مطربی بصورت نیرویی بازدارنده، بطور نهفته دردرونم عمل میکرد. میتوان گفت تلاش اصلی من در موسیقی از دوران دانشگاه شروع شد. خیلی سعی کردم تا کمبودهای آموزشی گذشتههایم را در زمان کوتاهی که در اختیار داشتم جبران کنم. به بیان دیگر خیلی با شتاب و با عجله مطالب زیادی را یاد گرفتم و زمان کافی و لازم را برای پخته شدن و پرورده شدن آنها در ادامه راه پیدا کردم. نمیدانم شاید من همین باید میبودم که هستم و از موقعیت کنونیام راضی هستم. حدود۱۰ سالیاست که به یک انسجام قابل رضایت دست یافتهام وسعی میکنم آموختههایم را بی نقص کنم و از آموختن به دیگران از هیچ چیز دریغ نکنم..
آموزش موسیقی را در شرایط کنونی چطور میبینید؟
آموزش کنونی بسیار شخصی و متکی به تجربیات فردیست که ای کاش میشد برای هر ساز در سمینارهای متفاوت با معرفی شیوههای تدریس توسط اساتید به الگویی واحد دست پیدا کرد. ولی در مجموع پیشنهاد میکنم تا دستیابی به یک جمع بندی محور اصلی آموزش موسیقی ایرانی، در کنار آموزش سینه به سینه ردیفهای معتبر آن، آموختنِ خواندن و نواختن نت را بسیار ضروری میدانم.
شما چه تفاوتی بین شاگردان قدیم و جدید خود میبینید؟
شاگردان جدید من با رشد اندیشه من در موسیقی و فهم تازه تر که از موسیقی پیدا کردهام بهتر از شاگردان قدیمی من خواهند بود و این رشد کیفی در تمام زمینهها و کلاسها و شاگردان قدیمی و جدید موثر خواهد بود.
10607